مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
الـمـنـت لله کـه شـدم شـیــعـه ایــران تنها کـس و کارم شده آقای خـراسان فخرم شده همسایگیِ حضرت سلطان یک عمر نشستم سَرِ این سفرۀ احسان من آخـر خـط بـودم و او داد پـنـاهـم روی سـیـهـم دیـد، ولی کـرد نگـاهـم در مدح تو محکوم، به حـیرانیام آقا پـابـوسـی تـو بُـرد پــریـشـانـیام آقـا ای چـارۀ هـر بیسر و سامـانیام آقا آخر کُـنَـد عـشـق تو خـراسـانیام آقا دلـدادۀ مشهـد شدم و حـال و هـوایش داده است به من جان، حرم و خاطرههایش هر چـند به جـز آه به پـیـمـانه نداریم سرمایه به جـز این دل دیوانه نداریم در خـانه اگر سـفـرۀ شـاهـانه نـداریم جز صحن گوهرشاد تو میخانه نداریم میـخـانۀ ما مست کننده است خـیالش هر کس که در آن مست نشد وای به حالش ای ســایـۀ بـالاســرم ای راه نـجـاتـم ای قبله و قرآن من و صوم و صلاتم ای آب حـیـاط حـرمـت، آب حــیـاتـم جـز تو که به دادم برسد وقـت وفـاتم عمرم شده با نوکری خوب کسی سر فریاد رسم گر تویی از مرگ چه بهتر؟ افسوس خورم تا ابد از بیسر و پایی نه فرشچـیان گـشتم و نه شـیخ بهایی نه دعـبلـم و روی لـبـم شعـر رسایی نه خوب غـلامی بـلـدم من نه گـدایی امـا تـو نگـفـتی که نـیـا در حـرم آقـا مثل پـدری دست کـشـیـدی سـرم آقـا ای در حـرمت نـاشـدنیها، شـدنیها از عـشـق تو هـستـیم اویس قـرنیها مدیون تو این روضه و این سینه زنیها ای صـحـن رویای بـقـیـع حـسـنـیها در صحن تو هر کس که به لب داشت حسن جان حس کرد که در قلب بهشت است به قرآن ای صاحب بیچون و چرای وطن ما ای جان جهان، خسرو شیرین دهن ما مدیـونِ کـرم خـانـۀ تو مرد و زن ما کار که به جز توست حسینی شدن ما؟ لطف نظـر توست فـقـط قـبـله عـالم! این قـصه وابـسـتـگـی مـا به مُـحـرّم ما قوم عجم بی سر و سامان حسینیم از لطف دعای تو پـریشان حـسـیـنیم چی بهتر از این است که گریان حسینیم دیـوانـۀ داغ لـب عـطـشان حـسـیـنـیم از مرد و زن شیعه گرفته سر و سامان گودالِ پُر از نیزه شکسته، لب عطشان |